قرآن کریم، این کلام حقیقی و واقعی خدا که به راستی، قوام، اِحکام، روشنگری و رسایی الفاظ و معنا مزین است و از معضل اساطیری و لهوالحدیث بودن به دور است، در خصوص خمر قائل به منفعت میباشد. این نکته ذهن پوینده دانش را به خود مشغول کرده که با وجود تحریم نوشابههای الکلی، آمدن واژه «منافع للنّاس» درباره نوشابههای الکلی چه معنا و مفهومی دارد؟ در معنایی حقیقی به کار رفته یا مجاز؟ این مقاله در تلاش است تا با استفاده از محضر پر برکت، نورانی و هدایتگر قرآن و کلام قرآنپژوهان، پاسخی مناسب ارائه نماید.
پیشگفتار
بدون شک مصرف مسکرات (نوشابههای الکلی) تأثیرات بسیار منفی و ویرانگری بر حوزههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی دارد. گرچه همواره و در همه زمانها و مکانها و توسط پیامبران محکوم به حرمت بوده، با این وجود تقریباً در همه اعصار و ازمنه مورد استفاده قرار گرفته و اعراب معاصر پیامبر اکرم (ص) نیز از آن بینصیب نبودند و حتی بدان اعتیاد داشتند.
خداوند متعال نیز جهت رفع این بلای عظیم و دامنگیر، به ترتیب در سورههای مبارکه نحل/۶۷، بقره/۲۱۹، نساء/۴۳، مائده/۹۰ و ۹۱ و نیز با معاضدت آیات دیگر و بیان وحیانی رسول گرامی اسلام (ص) اقدام به تحریم تدریجی آن نمود. حال در بررسی آیات مذکور، به واژه «منافع للناس» در آیه ۲۱۹ سوره بقره بر میخوریم که به ظاهر به جنبه سودآوری خمر (نوشابههای الکلی) نظر دارد.
از این رو دانستن مراد خداوند از طرح این قبیل واژگان نیازمند اندیشه و غور در آیات حکیمانه اوست. اجمالاً «نفع» یعنی آمیختهای از سود و خیر. واژه «منافع» نیز که مفردش «منفعت» است، هشت بار در قرآن آمده که درباره چهارپایان، ایام حج، آهن و مسکرات استعمال شده است. «نفع» در سه مورد اول ظهور، ولی در مورد اخیر قدری ابهام دارد. با این توضیح و برای روشن شدن بحث، مواردی از آنچه که میتوان آن را مصداق «منافع للناس» دانست ذکر میکنیم.
نفع تا قبل از تحریم قطعی
برخی از مفسرین معتقدند «منافع للناس» یعنی انتفاع مباح از خمر قبل از تحریم آن؛ «وَ مَنافعُ لِلنّاس، یَعنی بِالمنافع اللذَّه وَ التِّجاره فی رُکوبِ هما قَبلَ التَّحریم فَلمّا حَرَّمَهُما اللهُ عزّوجلّ قالَ وَ اِثمُهما بَعدَ التَّحریم اَکبرُ مِن نَفعِهما قَبلَ التَّحریم.» (مقاتل ابن سلیمان، ۱/۱۸۸؛ ابوالفتوح رازی، ۳/۲۱۵؛ سیوطی، ۱/۲۵۳) دیگری گوید: «اثمهما بعد التحریم اکبر من نفعهما قبل التحریم.» (عظیم آبادی، ۱۰/۷۸؛ سورآبادی، ۱/۱۸۵)
بدین معنا که چون درباره حرمت نوشیدن خمر آیهای نزول نیافته بود، پس هر گونه بهره برداری از آن به گونهای میتوانست قابل پذیرش باشد و گناهی در پی نداشته باشد و مؤمنانی که تا قبل از نزول تحریم قطعی شراب مینوشیدند و در جبهههای نبرد و غیر آن از دنیا رفتند، طبق نص صریح آیه ۹۳ سوره مائده بر آنها حرجی نبوده است؛(لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِیمَا طَعِمُوا...)«بر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، گناهی در آنچه [قبلاً]خورده یا نوشیدهاند نیست.» ولی با نزول تحریم قطعی خمر، شرعاً این کار حرام اعلام شد.
منافع مادی- ظاهری مسکر
در نوشیدن خمر که همراه با لذتی گذراست و دمی خود را از دنیا و مشکلاتش رها میبینند و در استفادههای دیگر آن از قبیل فروش و تجارت که به سودهایی سرشار دست مییابند، منافعی وجود دارد. تعداد زیادی از مفسران به این معنا نظر داشته و منظور از «منافع للناس» را منافعی مادی و دنیوی خمر دانستهاند.
شیخ طوسی این معنا را اختیار کرده است: «فَالنَّفعُ الَّتی فی الخَمرِ: ما کانوا یَأخُذونَه فی أثمانِها وَ رِبح تِجارَتها و ما فیها مِن اللَّذَّه بِتَناولِها» (طوسی، ۲/۲۱۳)؛ «نفع در خمر یعنی فروش و تجارت و منفعت حاصل از آن و آنچه در خمر از لذت نوشیدن آن به دست میآمد.» بنابراین، نفع طبق گفته بالا، علاوه بر فواید فردی، فواید اقتصادی مثل تجارت را نیز شامل میشود.
عدهای به حالت آرام بخشی و شادی حاصل از خمر اشاره نمودهاند؛ «وَ رُبَّما کانَ المُرادُ مِن المَنافِع حاله الفَرَج النَّفسی الَّذی یَحدِثُ فی حاله السُّکرِ عِندَما یَدخُل الانسانُ فی غیبوبَه ذِهنیَّه صَنابیه، تُوحی لَه بِالمَرَحِ وَ اللَّهوِ وَ العَبَث بِحَیثِ یَتَخَفَّف مِن قُیوده الاجتماعیه الَّتی یَفرِضُها عَلیه عَقله فَیَبتعِد بِذلک عَن ضَغطِ المَشاکِل النَّفسیَّه و الاجتماعیه و الاقتصادیه وَ نَحوها مِمّا یَجعَل مِن الخَمر سَبَباً فی الهَروب من الواقع بَدَلاً مِن اَن یَکون حِلّاً لِلمُشکله وَ تَرکیزاً لِلواقع.» (فضل الله، ۴/۲۲۱؛ طالقانی، ۲/۱۲۵)؛ «و چه بسا مراد از منافع، حالت گشایش نفسانی که در حالت سکر به وجود میآید، باشد.
گاهی انسان در اوهام ذهنی به دور از هوشیاری و آشکاری قرار میگیرد و شادی بیش از حد و بازی و بیهودگی به او روی میآورد، به طوری که خود را خارج از قید و بندهای اجتماعی که عقل بر او واجب گردانیده است میبیند و به سبب مستی از فشارهای فردی، اجتماعی، اقتصادی و شبیه آن دور مانده و شراب را تنها راه حل دوری از مشکلات و واقعیات تلخ زندگی میداند.»باری، این یک واقعیت اجتماعی است که امروزه برخی دولتها قسمت اعظم درآمد و مالیات خود را از این راه کسب میکنند.
قرآن و روش تربیتی
خداوند متعال با ویژگی «رب العالمین» بودنش و لطافت ویژهای که در بیان دستورات به کار میگیرد، همواره خواهان اجرای تربیتی صحیح و کارآمد بوده تا بدین وسیله، انسانها به تکامل و سعادت حقیقی خود برسند و از سویی دیگر سرخورده و دلزده هم نشوند. از این رو یکی از دلایل قرار گرفتن واژه «منافع للناس» در آیه ۲۱۹ سوره بقره، میتواند اشاره به همین روش تربیتی باشد که خداوند متعال، امر تحریم مسکر را به صورت تدریجی و گام به گام و در چهار مرحله به اجرا در آورد.
بدین معنا که از باب رحمت و صبر واسعه و با ایجاد روابطی صمیمی و خیرخواهانه، در عین حال رفتاری سنجیده و عالمانه، نیز بررسی توان و ظرفیتها، در ابتدا با احترام نهادن به ارزشهای هر چند زشت ایشان که به صورت عادت و اعتیاد نمایان شده بود و با پرهیز از حساسیت و عصبیت، نیز ارائه و معرفی الگوهای مناسب، در مراحلی متعدد و به تدریج نوشابههای الکلی را تحریم نمود.
شیوهای که نشان از شریعت سهله سمحه داشت و با رفق و مدارا آغاز گردید و با انجام مراحل بعدی تربیتی، به نهایت خود که همانا توقف کامل چرخه تولید، نوشیدن و تجارت خمر بود رسید، به طوری که ایشان به اشتباه خود معترف و خواهان بیانی روشن در خصوص خمر شدند؛ «اَللّهمّ بَیِّن لَنا فِی الخَمرِ بَیانًا شافیًا» (فخر رازی، ۲/۳۹۶)؛ «خدایا! در خصوص خمر بیانی شفاف و گویا بر ما بفرست.»
امام محمد باقر (ع) در این باره میفرماید: «هیچ کس به اندازه خدای تعالی در رفتار خود، رعایت رفق و مدارا نمیکند و این از رفق خدای تعالی است که تکلیف را به تدریج و به ملایمت در بین بندگان خود اجرا مینماید. چون میداند اگر به یکباره تکلیف را به دوش آنان بگذارد، هلاک و گمراه خواهند شد.» (کلینی، ۶/۱۸۸) در حقیقت، حرکتی از آسان گیری به سمت سخت گیری.
از دیگر ویژگیهای این روش (شیوه مدارا و مماشات)، پرداختن به خوبیهای آن چیز قبل از بیان بدیهای آن میباشد. در واقع بهترین نمونه یک برخورد منصفانه با منکران که از یک سو زمینه را برای درک شاربین خمر از زشتیهای نوشیدن خمر فراهم میساخت و از سویی دیگر، آنان را به واکنش منفی، لجاجت، سرخوردگی و واپسگرایی در برابر حق وادار نمینمود.
بهترین گواه برای تأیید اینکه نمیشد با زور و ارعاب و ضربتی در این مورد حرکت نمود، داستان مبارزه حکومت آمریکا با مسکرات میباشد که برای مبارزه با این عادت زشت و زیان آور، به کلیه وسایل و سلاحها از قبیل مجلات، جراید، سخنرانیها و فیلمهای سینمایی متوسل شده و برای تبلیغات بر ضد مسکرات، مبلغی افزون بر هشت میلیون دلار صرف کرد و بالغ بر ده بلیون صفحه کتاب و مجله و نشریه به این منظور منتشر ساخت و در ظرف چهارده سال مبارزه، مبلغی در حدود دویست و پنجاه میلیون لیره برای تنفیذ و اجرای قانون تحریم مسکرات خرج کرد.
سیصد نفر را در این جریان اعدام کرد و پانصد و سی و دو هزار و سیصد و سی و پنج نفر را به زندان افکند و در حدود شانزده میلیون لیره بابت جریمه مسکرات گرفت و برابر با چهارصد و پنجاه میلیون لیره املاک را مصادره کرد، ولی کلیه این مبارزات جز عشق و شیفتگی نسبت به مسکرات، سود و حاصلی نداد. تا آنجا که سرانجام در سال ۱۹۳۳ میلادی به ناچار آن قانون را نقض نمود و مسکرات را به کلی آزاد ساخت. (دستغیب شیرازی،/۲۵۳)
روشن است که اگر اسلام میخواست بدون رعایت اصول روانی و اجتماعی با این بلای بزرگ عمومی به مبارزه برخیزد، امکان نداشت موفق شود. شیوه مبارزه انبیای الهی نیز در همین راستا بود. چنانچه در داستان حضرت ابراهیم (ع) و ستاره پرستان این مطلب به وضوح دیده میشود. روشی که ابراهیم (ع) در مقام مواجهه و احتجاج، بسیار ماهرانه و با شیوهای احترام آمیز و زیرکانه به کار برد. (رک: آیات ۷۶ تا ۷۹ سوره انعام)
به این ترتیب که در ابتدا خود را در هیأت و هم عقیده با ایشان در آورد و به بیان خوبیها و زیباییهای ظاهری آن جرم آسمانی پرداخت و بعد از همراهی با ایشان در بعضی مواقف، در پایان به آنها فهماند که آن عبادتهای غیر الهی سودی نداشته و تنها خداست که شایستگی پرستش را دارد؛(فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِینَ)(انعام/٧٦)«پس چون شب بر او پرده افکند، ستارهای دید، گفت: این پروردگار من است. و آنگاه چون غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم.»
در کتابهای تربیتی گفته شده یکی از ابزارهای ترک عادت، آمیختن نرمی و درشتی با هم است. (قائمی، /۳۲۸) گویی که قرآن کریم در عبارت «اثم کبیر و منافع للناس» از آن بهره برده است. علامه طباطبایی; نیز آمدن واژه «منافع للناس» را دلیلی بر اجتهاد و ادامه روند مصرف نوشابههای الکلی توسط اصحاب رسول گرامی اسلام (ص) میداند؛«و لِذلک کانَت هذه الآیه مَوضعا لِاِجتِهادِ الصَّحابَه فَتَرَکَ لَها الخَمر بَعضُهم وَ اَصرَّ عَلی شُربِها آخَرین. کَاَنَّهُم رَاَوا اَنَّهُم یَتَیَسَّرون لَهُم اَن یَنتَفِعوا بِها مَعَ اجتِنابِ ضَرَرِها...» (طباطبایی، ۲/۱۹۴؛ داور پناه، ۴/۱۱۹)
«به همین جهت با آمدن واژه «منافع للناس» صحابه در آن اجتهاد کرده؛ برخی آن را ترک نموده، برخی دیگر هم به نوشیدن آن اصرار میورزیدند. گویا پیش خود فکر کردهاند که چه مانعی دارد ما شراب را طوری بنوشیم که هم از منافعش برخوردار شویم و هم ضررش به ما نرسد.»به هر حال علی الظاهر در این فقره حکم صریحی که بشود بر اساس آن حکم نمود وجود نداشته است (طالقانی، ۲/۱۲۶) و این نشانهای از تدریجی بودن تحریم خمر و یکجا نازل نشدن احکام آن است.
ویژگی ایجاز
برخی گویند در واژه «منافع للناس» ایجازی رخ داده و تقدیر آیه چنین است: «و فی ترکهما منافع للناس» (فتح الله کاشانی، ۱/۴۷۰؛ کاشفی، ۱/۸۰)؛ «با ترک نمودن آن دو (شراب و قمار) سودهایی سرشار، پایدار و خداپسندانه برای مردم هست.»توضیح اینکه کنار نهادن خمر با توجه به ویژگیهایی چون «اِثمٌ کَبیر»، «رِجس»، «رزقُ غَیرُ حَسَن»، «مِن عَمَل الشَّیطان»، «اُمُّ الخَبائث» و «مِفتاحُ کُلّ شَرّ» بسیار سودمند و پر فایده خواهد بود و این چیزی است که کتاب، سنت و عقل سلیم بدان حکم کرده و بر آن صحه گذارده است.
ایجاز با حذف مذکور با توجه به قرینه «اثم» که در پس و پیش این عبارت قرار گرفته، میتواند قرین به صحت باشد. با عنایت به این برداشت، فراز قبلی آیه را میتوان بدین گونه با عبارت مذکور تلفیق نمود: «در نوشیدن، تجارت و هر گونه استفاده غیر الهی از خمر، زیانهای مادی و معنوی بزرگی نهفته است، همانگونه که در ترک آن سودهایی (مادی و معنوی) برای مردم وجود دارد.» این یعنی همان(فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)(مائده/۹۱) است که فلاح و رستگاری را در سایه دوری از نوشابههای الکلی معنا مینماید.
مقایسه و امتحان
بر اساس این نظریه، آمدن واژه «منافع للناس» در آیه به جهت مقایسه بین نفع و اثم است. زیرا همواره در مقام مقایسه، باید دو طرف موجود باشند تا بتوان آنها را محک زد. به عبارت دیگر باید در کنار هر سیاهی، سفیدی، در کنار پاکی، پلیدی، در کنار زشتی، نیکی موجود باشد تا قدر و منزلت یکی نسبت به دیگری معلوم گردد.
مثلاً آمدن واژه «منافع للناس» در آیه ۲۱۹ سوره بقره در کنار واژه «اثم» که با صفات «کبیر» و «اکبر» از آن یاد شده، نیز تقدم واژه «اثم» در دو عبارت این فراز بر واژگان «منافع» و «نفع» که در ابتدا جنبه هشداری و گناه آلود بودن آن را متذکر میشود، آمدن واژه «اثم کبیر» به صورت نکره موصوفه که ثبات، دوام و سنگینی گناه خمر و میسر را میرساند و واژه «منافع» به صورت جمع و تعلق آن به واژه «الناس» که اشارهای است به بیثباتی و پراکندگی منافع خمر، (طالقانی، ۲/۱۲۴) یا نکره آمدن واژه «منافع» را که دلیل ناشناخته بودن و بیاهمیتی منافع خمر دانستهاند؛ «و منافع بِالتَّنکیر اِشارَه اِلی مَجهولیتها و هَوانِها...»، (بلاغی، ۱/۱۹۵)، همچنین بیان حرمت خمر بر اساس آیه ۳۳ سوره اعراف، جملگی اشاره است به عدم التفات به مسئله انتفاع از نوشیدن خمر.
فراوانی این نکات آشکار و پنهان به قدری است که گویی عبارت «منافع للناس» را در هیأت جملهای معترضه به حساب آورده است. فخر رازی در تفسیر واژگان «خمر» و «میسر» در مقام مقایسه «منافع» و «اثم» گوید: «فیها مَنافِعُ فی الدُّنیا وَ مَضارٌّ فی الاخِرَه.» (فخر رازی، ۲/۴۰۳)»در دنیا منافعی دارند ولی ضرر آنها در آخرت است.»و ما در جریان مقایسه نفع دنیوی و عذاب اخروی در مییابیم که تفاوت این دو از زمین تا آسمان است. در واقع خمر دارای نفع کوچک زود گذر دنیوی است که در مقابلش آتش دردناک دائمی پر عظمت و خوار کننده اخروی وجود دارد.
با گذر در آیاتی که در زمینه عواقب و پیامدهای منفی شرب خمر است، در مییابیم که خداوند با بیان آیات متعدد و با شگردی زیبا، انتفاع از خمر را منتفی نموده است. در ادامه با استفاده از دیدگاه قرآن و روایات و اندیشمندان، به برخی از آثار سوء و مخربی که نوشابههای الکلی بر جنبههای مختلف زندگی بشری دارد، اشاره میکنیم.
۱- عوارض منفی خمر بر اجتماع: قرآن کریم در این خصوص میفرماید: (إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاءَ فِی الْخَمْرِ...)(مائده/٩١) «همانا شیطان میخواهد بین شما مردمان به واسطه خمر... دشمنی و کینه توزی ایجاد کند.» با وجود نوشابههای الکلی، ناامنی، قتل، هرزگی، فساد و فحشا، خودکشی، تصادفات و هزاران نوع بلای دیگر ظهور پیدا کرده، آرامش و امنیت اجتماعی افراد، همچنین اتحاد، همدلی و مهرورزی که لازمه پیشرفت جامعه است به خطر میافتد. تأثیرات الکل بر خانوادهها بعضی مواقع به قدری است که برخی آن را جنگ شیمیایی خانگی نامیدهاند. (نوری شادکام، /۹۲)
نظرات شما عزیزان: